سردرنگ _  SardRang

سردرنگ _ SardRang

دانلود سرود و برنامه اسلامی . کتاب و جزوه دانشگاه رشته های مهندسی. _سردرنگ_ -sardrang
سردرنگ _  SardRang

سردرنگ _ SardRang

دانلود سرود و برنامه اسلامی . کتاب و جزوه دانشگاه رشته های مهندسی. _سردرنگ_ -sardrang

خدا میداند


http://s6.picofile.com/file/8216635326/0_5_.png

 حاجتی در دل بیتابم  داشتم...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از

تو حرکت و از خدا برکت و خدا  هم برایت برآورده اش میکرد.

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال  خدا به تو داده است  لیاقتش را

داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه

می کرده است ؟!

 .... و قسم می خورم که راست می گفت .

شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید

چیزی را دوست داشته باشید و به رایتان ناپسند افتد. خدا میداند

و شما نمیدانید.

                                                       ( بقره، ۲۱۶٫)

دوست

http://s6.picofile.com/file/8216635226/0_3_.jpg

به خیلی ها میگیم “ دوست ”

به هرکسی که بتوونیم باهاش بیشتر از یه سلام و یه حال و احوالپرسی ساده حرف بزنیم .

خیلی از این “دوست”ها ، دوست نیستن.

همکارن ، همکلاسین ، فامیل دورن ، همسایه ن ، یه آشنان

”دوست”  اونیه که باهاش رازهای مشترک داری.

اونیه که وقتی دلت گرفت اول از همه شمارهء اونو میگیری.

اونیه که برای قدم زدن انتخابش میکنی .

اونیه که جلوش لازم نیست به چیزی تظاهر کنی .

که اگه دلت گرفت بهش میگی “ دلم گریه میخواد ! ”

اونیه که دستت رو میگیره و میگه  “ میفهمم ” .

که نمیخواد براش توضیح واضح بدی .

اونیه که سر زده خراب میشی سرش.

نمیگی شاید آمادگی نداشته باشه.

چون مهم نیست.

نه برای اون نه برای تو .

حتی اگر خونه ش خیلی کثیف باشه.

یا سرش خیلی شلوغ باشه.

چون همیشه برای تو وقت داره.

دوست اونیه که همیشه برات گزینهء اوله.

اونیه که بهت سرکوفت نمیزنه.

تحقیرت نمیکنه. بهت نمیخنده

بقیه یا همکارن، یا همکلاسین، یا فامیل دورن، یا همسایه، یا یه آشنان

همهء اینا رو گفتم که بگم آدما عوض میشن

اما معیار دوستی عوض نمیشه.

برای همین یکی که تا دیروز برات “دوست” بود میشه یه خاطره یا یه همکلاسی قدیمی…

بعد اونی که سالها همکلاسی قدیمیت بود برات میشه “دوست "

شروع هر کاری با نام خداست

http://s3.picofile.com/file/8216635376/0_6_.jpg

بچه که بودیم یادمون دادن که شروع هر کاری با نام خداست و فقط این اسمه که گره های کور زندگی مونو باز می کنه.

بزرگ که شدیم یادمون رفت ، که آنقدر پیچ خوردیم تو گره های زندگی که کور شدیمو نمی بینیم کسی رو که فقط اسمش کافیه تا هر در بسته ای باز بشه .

بچه که بودیم یادمون دادن رسم خط و پاره خط و اینکه یه خط از کجا شروع می شه و به کجا ختم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت خط هایی که رو صورتمون رسم شد، ردپای کدوم درد به جا مونده رو قلبمون بوده و از کجا شروع شد و اصلا به کجا ختم؟

بچه که بودیم یادمون دادن چطور مدادرنگی هامونو به بغل دستی مون که یادش رفته بیاره یا اصلا نداشته که بیاره، شریک شیم تا نقاشیش بی رنگ نمونه.

بزرگ که شدیم یادمون رفت سفره ی خالیه همسایه مونو، و هیچ تلاشی برای شریک شدن تو رنگی شدنش نکردیم.

بچه که بودیم یادمون دادن برای کمک به بابای مدرسه، هفته ای یه بار خودمون آشغالای حیاطو جمع کنیم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت به رفتگری که تو چله ی زمستون آشغالای کوچه رو جارو می زنه ،حتی سلام بدیم.

بچه که بودیم یادمون دادن که وقتی تو بازی یکی خورد زمین، چطور دستشو بگیریم و کمکش کنیم تا دوباره بایسته.

بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگترین صحنه ی زندگی، دنیاست و ما کمک به ایستادن کسی که نکردیم هیچ، باعث زمین خوردن خیلی ها شدیم.

بچه که بودیم یادمون دادن به بزرگترامون احترام بذاریم و با تمام وجود به عزیزانمون محبت داشته باشیم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگتر - کوچکتری و حرمت و ، حتی خجالت کشیدیم بهشون بگیم"دوستت دارم"

بچه که بودیم یادمون دادن...

ای کاش بچه که بودیم یادمون می دادن چطور وقتی بزرگ که شدیم یادمون نره همه ی اون چیزهایی رو که:... بچه که بودیم یادمون دادن

مهدی از دیدگاه اهل سنت و الجماعه

اعتقاد به ظهور مهدی موعود علیه السلام بخشی از اعتقادات اسلامی را تشکیل می دهد و با وجود پاره ای از اختلاف نظرها در برخی از جزئیات مربوط به شخص امام مهدی علیه السلام و نیز در باره چگونگی ظهور و تشکیل حکومت آن حضرت، تمامی مذاهب اسلامی به آمدن چنین شخصیتی در آخر الزمان باور دارند و بر خلاف نظر بعضی از نویسندگان، این عقیده اختصاص به مذهب شیعه نداشته و ندارد و این واقعیت با مراجعه به منابع روایی و دیدگاههای عالمان مذاهب اسلامی به خوبی روشن می شود. عالمان و دانشمندان چهار مذهب اصلی اهل سنت، یعنی: شافعیان، حنبلیان، مالکیان و حنفیان به این واقعیت تصریح دارند و آن را از جمله اعتقادات اسلامی بر شمرده و حتی برخی آن را ضروری دین نیز دانسته اند.


در این فایل صوتی از شیخ شهید ضیایی رحمه الله میتوانید خلاصه ای از اعتقاد اهل سنت در این موضوع را  بشنوید.




برای دانلود فایل صوتی کلیک کنید

لذت عبادت

 لذت خدا بدست آوردنی نیست. ما تنها می توانیم در خودمان صلاحیت ایجاد کنیم. ظرفیت ایجاد کنیم برای اینکه خدای متعال از ما راضی و خشنود شود و به ما نزدیک گردد و لذت خویش را به ما بچشاند. اوج لذت بستگی به اوج عبادت و عشق انسان به خداوند دارد. عرفا و اولیای خدا چون در اوج بندگی و عبادت و ریاضت بودند، بیشترین لذت را از خدای متعال می بردند، آنچنان که حاضر نبودند حتی یک لحظه از این حالات خود را با تمام دنیا عوض کنند. کسب صلاحیت در اثر تحصیل رضایت الهی و در پی آن عبادت عاشقانه خدای متعال انسان را به اوج لذت از عبادت و مناجات با خداوند می رساند. روزی حضرت موسی بن عمران(ع) در راه به جوانی بی ادبی برخورد کرد. آن جوان در کمال وقاحت و بی شرمی گفت: «ای موسی! من آنچه را خدای تو گفته به جا بیاور، انجام نخواهم داد و آنچه را که امر کرده ترک کنم، به جا خواهم آورد. از طرف من به او بگو که تو هم به هر نحوی می خواهی مرا عقوبت کن.» حضرت موسی(ع) از او صورت برگرداند و به راه خویش ادامه داد تا این که روزی در حال مناجات، خداوند متعال به او فرمود: «ما پیغام آن جوان را که به تو داده بود تا به ما برسانی شنیدیم گرچه تو شرم داشتی که آن پیغام را به ما برسانی. از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان و به او بگو ما تو را به عقوبتی مبتلاساخته ایم که بالاتر از آن تصور نیست. اما اکنون درد آن را درک نمی کنی. روزی درد آن را می فهمی که راه گریزی برایت نیست. حضرت موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا! من آن جوان را بسیار سرحال و خرسند دیدم و در او هیچ گونه گرفتاری مشاهده نکردم. خطاب شد: ای موسی! هر گاه من به بنده ای غضب کنم، بزرگترین عقوبتی که به او می کنم، آن است که لذت عبادت خود را از او می گیرم تا در اثر عدم لذت از عبادت من را ترک عبادت کند و مستحق عقوبت دائم و خلود در آتش جهنم شود و این جوان را به چنین عقوبتی مبتلانموده ام، ولی اکنون متوجه نیست و به زودی متوجه خواهد شد. 
توضیحات کاربردی :
براى حضور قلب در نماز و دعا و ا یجاد زمینه های لذت بردن از عبادت از راه‏هاى زیر استفاده کنید:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و...
در کتاب‏هاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر(ص) درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراین وضوى شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزینش مکان مناسب، دورى ازجاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر آنچه که موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزینش وقت مناسب و تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارد).
5- نماز را با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن خواندن و دعا را با توجه به عظمت خداوند و کوچکی خود به جا آوردن.
6- در نماز در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع پایین پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضیح: ذهن انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد؛ همانند عاشقى که آنى از فکر معشوق خود بیرون نمى‏رود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است. اما آن که عاشق حق شد، در هر حال و در هر کارى به یاد خدا خواهد بود به طورى که گویى همیشه در نماز است.
8- توجه به این که مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در این بین است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و کمال اوست.
9- ضبط قوه خیال. توضیح : پرنده لجام گسیخته خیال، چکاوکى است که هر آن بر شاخسارى مى‏نشیند. ازاین‏رو همیشه افکار انسان به این طرف وآن طرف متوجه است و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشیارى در کنترل آن بکوشد، پس از چند صباحى رام و مطیع شده و به هر سو که اراده شود متوجه مى‏گردد. بنابراین انسان باید در نماز ازاول با قاطعیت بنا را بر این بگذارد که تمام توجه خود را به سوى پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خیال از چنگ او گریخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه در ایام متوالى چنین کند، کم‏کم ذهنش عادت خواهد کرد.
10- توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبه‏رو است و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع خواهد گردید.
11- قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنى، قدرى به خود تلقین کند من در صدد نیایش و نماز هستم و سعى کند افکار متفرق را از ذهنش دور کند.
12- حتى الامکان در بهترین وقت عبادت کند؛ مثلاً، با کسالت - خستگى و خواب آلودگى - وارد نماز نشود. «لاتقربوا الصلوة و انتم کسالى».
13- در حین عبادت مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگرى به او هجوم آورد، همین که متوجه شد، سعى کند خود را از دام آن افکار برهاند.
یکى از اولیاى خدا توصیه‏ نموده‏اند که مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقیقه به حسابرسى و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادى عوامل پریشانى خاطر را تعدیل بخشید. با گفتن ذکر های مستحبی و دعاهای افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهیا سازید.
همانگونه که گفته شد حضور قلب در حال نماز و دعا و مناجات با قاضی الحاجات یکباره و به طور ناگهانی حاصل نمی گردد، بلکه نیازمند صبر و حوصله و تأنی است و باید با نفس مانند کودکی نوآموز مدارا کرد و به تدریج و با آهستگی آن را مهار و رام نمود و آن را متوجه نمود. بنابراین باید از مقدار بسیار کم شروع کرد و به تدریج بر میزان تمرکز و توجه و حضور قلب افزود. مثلا باید تمرکز را از 5 دقیقه شروع کنید و قبل از نماز و دعا تصمیم جدی بگیرید در این 5 دقیقه حتما حواستان جمع باشد و به اطراف توجهی نکند، پس از موفقیت در پنج دقیقه باید حدود یک ماه بر روی آن کار کنید و هنگامی که متوجه شدید بر این مقدار توجه و حضور تسلط یافته اید آن را به ده دقیقه افزایش دهید و همین طور کم کم بر وسعت آن بیفزایید تا انشاءالله در تمام اوقات نماز و دعایتان حضور قلب و تمرکز را داشته باشید.

دانلود مجموعه سخنرانی های شیخ ضیایی رحمـه الله

دانلود مجموعه سخنرانی های شیخ ضیایی رحمـه الله 


   قال الله تعالی: «من المومنین رجال صدقوا ما هاهدوا الله علیه فمنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»[1]؛ در میان مومنان مردانی هستند که با خدا راست بوده اند در پیمانی که با او بسته اند. برخی پیمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سر کشیده اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد). آنان هیچگونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده اند (و کمترین انجرافی و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده اند).

 

ولادت، خانواده و تربیت اسلامی

شیخ محمد ضیایی فرزند محمد صالح فرزند اسماعیل فرزند شمس الدین روز چهارشنبه 13 تیر ماه 1318 (هـ.ش) مطابق با 17 جمادی الاول 1358 (هـ.ق) در خانواده ای مومن و متدین در روستای هود از توابع بخش اوز لارستان فارس متولد شد. پدرش حاج محمد صالح امام جماعت روستا بود و این منصب را از آبا و اجدادش که همگی تا پنج پشت امام جمتعت و قاضی هود بودند به ارث برده بود. مردم اختلافات، مسائل و مشکلات دینی و اجتماعی خود را نزد او حل می کردند و بدین سبب او را قاضی می نامیدند حاج محمد صالح علوم دینی را در مدرسه شیخ احمد فقهی در اوز فرا گرفته بود. بسیار مطالعه می کرد و به دلیل حافظه قویش از معلومات دینی، تاریخی و ادبی خوبی برخوردار بوده و از این نظر سرآمد بزرگان منطقه به حساب می آمد.

شیخ ضیایی